• سه شنبه ١٣ اسفند ١٣٩٨-٠٨:٣٨
  • دسته بندی : اخبار
  • شماره خبر : ١٧٢٨٣
محمد سالاری:

شیوع کرونا و چالش جدید برنامه‌ریزی و طراحی شهری

 
 
 
ویروس «کرونا ۲۰۱۹» وارد کشور ما شده و حالا بعد از چین که منشأ این ویروس خطرناک است بیشترین تلفات را در اینجا به جا گذاشته است. شیوع ویروس کرونا تاکنون در چین، کره جنوبی و ایتالیا موجب قرنطینه کردن چندین شهر شده است و بعید نیست در ایران نیز مسئولان مجبور شوند برای کنترل اوضاع دست به قرنطینه کردن چند شهر بزنند. اما شهر و شیوع بیماری‌های واگیردار چگونه بر هم اثر می‌گذارند و به جز قرنطینه کردن شهر دیگر چه اقدامات و تغییراتی در سطح برنامه‌ریزی و طراحی شهرها برای افزایش پایداری در برابر بیماری‌های واگیر دار می‌توان انجام داد؟
شیوع کرونا ۲۰۱۹  اولین شیوع کشنده تاریخ نیست و آخرین آن هم نخواهد بود. در طول تاریخ موارد قرنطینه کردن شهرها برای جلوگیری از گسترش بیماری‌های مسری سابقه زیادی دارد. واژه قرنطینه در اصل از ایتالیایی    quarantina یا quaranta giorni گرفته شده و معنای دوره چهل روزه می‌دهد. دلیل این نام‌گذاری هم این است که در قرن 15 میلادی و در دوران شیوع طاعون سیاه در اروپا کشتی‌ها به همراه بار و مسافر و خدمه‌شان قبل از آن‌که اجازه پیدا کنند که پا در ونیز بگذارند می‌بایست به مدت ۴۰ روز در دریا منتظر می‌ماندند تا از نبود فرد طاعون زده در میانشان اطمینان حاصل آید. طاعون، تب زرد، سفلیس و وبا از جمله بیماری‌های واگیردار تاریخ بوده اند که کار شهرهای بزرگ را به قرنطینه کشانده‌اند. 
آخرین مورد قرنطینه کردن شهرها هم در چین ۲۰۱۹ اتفاق افتاد که طی آن به تدریج منطقه‌ای با جمعیت بیش از ۳۵ میلیون جمعیت در استان ووبای قرنطینه شدند. شهر ووهان که کانون انتشار بیماری است به تنهایی ۱۱ میلیون جمعیت دارد. 
عملیات قرنطینه کردن شهرها تا پیش از این با انتقاداتی مواجه شده بود. از جمله اینکه این راهکار قابلیت اجرایی پایینی دارد و از دیگر سو جریان کمک‌رسانی را نیز کند می‌کند. تجربه اخیر چین اما نشان داد این کشور توانسته این سیاست را به شکل مؤثری به کار گیرد بدون آنکه جریان کمک‌رسانی را به مناطق درگیر بیماری مختل کند. گرچه قضاوت درباره عملکرد دولت چین در کنترل بحران کرونا و به کارگیری سیاست قرنطینه‌ شهرها هنوز زود است و نیاز به بررسی‌های آتی دارد اما آنچه مشخص است این است که اعمال قرنطینه بر شهرها آنچنان که چین بدان عمل کرد مختص این کشور است و دیگر کشورها قادر به اجرای این سیاست به این کیفیت نیستند. دلیلش هم در نوع حکومت چین و ساختار شهری آن است. چنان که می‌دانیم حکومت چین به شدت تمرکزگرا و تک حزبی است. عمده سازمان‌های خدمات دهنده در مالکیت دولت هستند و تحت فرماندهی واحد عمل می‌کنند. علاوه بر این شهرهای این کشور که در نیم قرن گذشته شاهد انفجار شهری و هجوم جمعیت از روستاها بوده‌اند به شکلی متراکم شکل گرفته‌اند و حمل‌ونقل درون شهری و بیرون شهری در این کشور عمدتا بر پایه حمل‌ونقل عمومی انبوه بر مانند قطارهای سریع‌السیر، فرودگاه‌های بزرگ و خطوط ریلی محلی است که همگی آن‌ها نیز مدیریت واحد دولتی دارند. رفت و آمد با اتومبیل شخصی نیز عمدتا درون شبکه بزرگراهی انجام می‌شود. انواع شیوه‌های حمل‌ونقل و جابجایی در چین طوری طراحی شده‌اند که کنترل و مدیریت متمرکزشان به راحتی امکان‌پذیر باشد. کافی است ایستگاه‌های اصلی مترو، قطار‌های بین شهری، فرودگاه‌ها و ورودی و خروجی بزرگراه‌ها که همگی به مجهز به عوارضی هستند توسط دولت مسدود یا کنترل شوند تا امکان جابجایی جمعیت درون و بیرون شهر تا حد زیادی از بین برود. به همین خاطر چین در بحران اخیر توانست منطقه‌ای با جمعیت بیش از ۳۵ میلیونی را قرنطینه کند. پرواضح است که اجرای چنین تمهیدی در سایر کشورها که ابزارهای دولت چین را در اختیار ندارند و جابجایی در آن‌ها بیشتر بر پایه خودروی شخصی است تا چه حد دشوار خواهد بود. 
سؤالی که اکنون پیش روی جامعه برنامه‌ریزان و طراحان شهری قرار دارد این است که با توجه به احتمال شیوع بیماری‌های مسری ناشناخته و جدید در آینده و توجه به این واقعیت که تا سال ۲۰۵۰ بیش از دو سوم جمعیت جهان در شهرها زندگی خواهند کرد، آیا می‌بایست تغییری در سیاست‌های شهرسازی و برنامه‌ریزی شهری ایجاد شود تا شهرها را در برابر پدیده شیوع بیماری‌های مسری تاب‌آورتر کند؟
 
دانش طراحی و برنامه‌ریزی شهری تاکنون در خصوص تاب‌آوری شهرها در برابر حوادث و سوانح طبیعی مانند سیل و زلزله و طوفان و همچنین تغییرات اقلیمی توصیه‌هایی داشته و امروزه در نظرگرفتن این ملاحظات به امری اجتناب‌ناپذیر در برنامه‌ریزی شهری بدل شده‌اند اما شیوع بیماری‌‌های مسری با توجه به پدیده کرونا یک چالش جدید محسوب می‌شود. اهمیت این موضوع تا به حدی است که انجمن بین المللی برنامه‌ریزان شهری و منطقه ای (ISOCARP) از اعضای خود و همه صاحب‌نظران در این زمینه خواسته به فکر راه چاره باشند و پیشنهادات خود را ارائه دهند. 
آنچه مشخص است این است که ساختن شهرها به قسمی که جابجایی و تحرک در آن‌ها به شکل کاملا متمرکز صورت گیرد تا به هنگام اضطرار بتوان به راحتی آن را کنترل و احتمالا قرنطینه کرد خلاف توصیه‌های معمول دانش شهرسازی در سال‌های اخیر است. شهرسازان به ویژه در جدیدترین رویکردهایشان توصیه می‌کنند شهرها را طوری طراحی و برنامه ریزی کنید که حتی‌الامکان تحرک و جابجایی در آن‌ها آسان و زیاد باشد و جریان کالا، مسافر، خدمات و اطلاعات در و بین  شهرها بدون هیچ مانعی صورت بگیرد. با اینکه حمل‌ونقل عمومی به شدت توصیه می‌شود اما حق انتخاب برای شهروندان باید حفظ شود و نباید اجباری بر استفاده از نوع خاصی از حمل‌ونقل وجود داشته باشد. هرچند این سبک شهرسازی در زمان عادی از جهات متعدد عالی به نظر می‌رسد اما در زمان بحران همه‌گیری بیماری‌های خطرناکی مانند کرونا امکان کنترل و اعمال مدیریت بر شهرها را توسط مدیران را کم می‌کند. 
همانطور که گفته شد این یک چالش جدید در دانش برنامه‌ریزی و طراحی شهری است که حل آن نیازمند زمان و همفکری همگان است اما به نظر می‌رسد بتوان با نگاه به تجربه برخی شهرها به راهبردی رسید که براساس آن هم امکان کنترل بحران‌های همه‌گیری فراهم باشد هم ملاحظات پایداری، حق آزادی و قدرت انتخاب شهروندان و مدل غیرمتمرکز مدیریت.
مدل شهر متمرکز در مواقعی که سیستم حمل‌ونقل عمومی به هر دلیلی از کار بیفتد (از ترس گسترش بیماری یا ...) شهروندان را مجبور می‌کند برای تأمین نیازهای اولیه خود به خودروی شخصی وابسته شوند و این خود منجر به مشکلات ثانوی مانند ترافیک، آلودگی، تصادفات و افزایش احتمال انتقال بیماری شود. تمرکززدایی در مقابل نه تنها باعث می‌شود وابستگی به خودرو کاهش یابد بلکه به اجتماعات محلی کوچکتر این امکان را می‌دهد که تاب‌آوری و پایداری خود را افزایش دهند و در مواقعی که نیاز است ارتباط خود با جهان بیرون را قطع یا به حداقل برسانند همچنان عملکرد و کارآمدی خود را حفظ کنند. 
تمرکززدایی به معنی داشتن شهرهای کوچک و متعدد یا بازگشت به زندگی روستایی نیست. همانطور که می‌دانیم شهرهای بزرگ و پرجمعیت کانون تولید دانش، ثروت و فرهنگ هستند و تصور پیشرفت‌های امروزی بشر بدون وجود شهرهای بزرگ غیرممکن است. آنچه از تمرکززدایی در اینجا مراد می‌شود آن چیزی است که اخیرا شهردار پاریس  «آن هیدالگو» آن را «شهرهای ۱۵ دقیقه‌ای» نامیده است. یعنی طراحی و برنامه‌ریزی شهر طوری صورت گیرد که شهروندان بتوانند همه احتیاجات روزانه خود را در فاصله ۱۵ دقیقه‌ای خود برآورده کنند. ملبورن همین حالا هم محلاتی را ایجاد کرده در آن‌ها برای رسیدگی به اکثر نیازهای روزانه تنها کافی است ۲۰ دقیقه پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری کنید یا از حمل‌ونقل عمومی استفاده کنید. 
این اجتماعات محلی خودبسنده درون شهرهای بزرگ ضمن اینکه تراکم بالایی دارند انسجام اجتماعی بیشتری می‌آفرینند و مزایای اقتصادی و اجتماعی بیشتری به همراه خواهند داشت. ضمن اینکه در مواقع بحرانی نیز امکان جداسازی این محلات آسان است زیرا شهروندان ساکن آن‌ها  از آنجا که اکثر نیازهایشان را از درون محله تأمین می‌کنند (شغل، خرید مواد غذایی، بهداشت و درمان و ...)کمترین نیاز را برای خارج شدن از محله‌شان دارند. آنچه این محلات متراکم و خودبسنده را از تبدیل شدن به مناطق پرازدحامی که امکان شیوع بیماری هم در آن‌ها بالا است باز می‌دارد، در دسترس بودن زیرساخت‌های فیزیکی با کیفیت به همراه برنامه‌ریزی استانداردهایی است که زیست‌پذیری را برای همه ساکنان ارتقا می‌دهند. 
زیست‌گاه‌های غیررسمی در کشورهای در حال توسعه‌ای مانند ما به دلیل نبود همین زیرساخت‌های با کیفیت و استانداردهای زیست‌پذیری، بیشترین آسیب‌پذیری را در برابر انواع مخاطرات از جمله شیوع بیماری‌های واگیردار دارند. 
در مجموع می‌توان گفت سیاست تمرکززدایی و محله‌گرایی (به ویژه اگر همراه با هوشمندسازی شهر باشد) می‌تواند پاسخی از سوی دانش برنامه‌ریزی  و طراحی شهری به چالش شیوع بیماری‌ها‌ی مسری در شهرها باشد بدون آنکه مجبور شویم کل شهر  را قرنطینه کنیم.
محمد سالاری – رییس کمیسیون شهرسازی و معماری شورای شهر تهران
منبع: دنیای اقتصاد

 

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: