• شنبه ٥ تير ١٤٠٠-٠٨:٠٥
  • دسته بندی : اخبار
  • شماره خبر : ٢١٨٨٤
الهام فخاری

داغ جوانان وطن، بر دل مردم نشسته

- عضو شورای شهر تهران
هنوز درد، کوفتگی، خون و اشک به تن و جان مانده است. دو روز پی‌در‌پی داغ کشته‌شدن جوانان وطن بر دل مردم نشست. از قدیم همیشه وقتی می‌خواستند کسی را دعا کنند، می‌گفتند داغ نبینی، داغ جوان نبینی. چه بر سر ما آمده است که هر‌روز خبر پرپر‌شدن جوانان این مرز‌و‌بوم می‌آید و ما سوگ به سوگ می‌گذرانیم.
 
به چشم‌های خندان و چهره پرشورشان در عکس‌ها نگاه می‌کنیم، از خود می‌پرسیم کجای این قصه پر‌غصه چنین سرنوشتی برای ایران رقم خورده است. در سرزمینی زیسته‌ایم که چالش‌های پیش‌بینی‌ناپذیر زیاد بوده‌اند و هر‌از‌گاهی آسیب‌هایی تجربه کرده‌ایم که از برآورد و توانمان فراتر هستند ولی این‌گونه به‌خون‌تپیدن دو سرو سرشار از زندگی، مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی و در پی آن پنج مرد جوان 
سرباز-آموزگار آینده‌ساز داستان دیگری است. کشته‌شدن جوانان وطن در ‌حال خدمت به کشوری که از آن سهم برابری برخوردار نبوده‌اند، داستان دیگری است. روایت این ماجرا گویای نابسامانی است، پیامد بی‌‌توجهی و سرسری‌انگاری چیزهایی بنیادی و بایسته است. هنگامی که گزارش فنی حادثه روشن می‌کند که سامانه ترمز خودرو دچار مسئله بوده و از سویی دیگر مسافران این خودروی مرگ‌آفرین بر خرابی خودرو از آغاز سفر گواهی می‌دهند، باید اصل ماجرا را جای دیگری دید. ما زندگی‌ خود و عزیزانمان و دیگران را ساده و نیندیشیده بر گرده چیزی سوار کرده‌ایم که می‌دانیم نابسنده و نابسامان است. نابسامانی‌اش هم پیامد سرسری‌گرفتن‌های آدم‌های دیگر چون خودمان در بخش دیگری از این سازمان‌ها و دستگاه‌های عریض‌و‌طویل است. چگونه است که هر روز را بدون رعایت ملاک‌های ایمنی سپری می‌کنیم، در کار و بار خویش حق همگانی و بایسته‌های درست‌کاری و درست‌زیستی را زیرپا می‌گذاریم، در ایمنی ساختمان سرهم‌بندی، در رسیدگی به وارسی فنی خودرو بی‌توجهی، در پرس‌و‌جو از شرایط یک سفر گروهی کوتاهی ‌کنیم و پشت فرمان این سبک زندگی به‌هم‌ریخته بی‌مسئولیت و سرسری بنشینیم؟ مگر جز این است که جان‌های عزیز به خاک و خون کشیده شوند؟ پیامد این آسیب‌ها و جان‌باختن‌های خونین چیست؟ ما کی می‌خواهیم از خطاهایمان بیاموزیم و کجا می‌خواهیم در زندگی ترمزهای بایسته را بازبینی و درست کنیم؟ کجا و کی می‌خواهیم از سرهم‌بندی و آشفتگی و بی‌سامانی دست بکشیم؟ بی‌ترمزراندن را در همه سطح‌ها و همه‌‌‌ کارها نمی‌بینیم، چگونه در پی معجزه‌ای زندگی گران‌بهای خود و دیگران را به باد می‌دهیم؟ کار دستگاه‌ها و نهادها چیست؟ آیا برای برقراری پست مدیران و مزدبگیری شماری کارمندان سازمان‌ها پدید آمده‌اند یا باید کار و زندگی مردم را بسامان کنند؟ چگونه است که هر‌که از دیگری چشمداشت دارد و می‌خواهد دیگران درست کار کنند ولی خود در کار خویش کم‌کاری و سستی می‌کند؟ چگونه می‌توان کار آموزشی کرد هنگامی که کارهای بایسته برای بازبینی خودروهای نهاد آموزشی انجام نمی‌شود؟ حادثه واژگونی اتوبوس دانشگاه را به یاد داریم؟ چگونه می‌توان از باززنده‌سازی محیط زیست سخن گفت هنگامی که ساده‌ترین بایسته‌های یک زندگی را به‌کار نگرفته‌ایم و جان‌باختن دو عزیز و آسیب‌دیدن شمار زیاد دیگری را داغداریم؟ چگونه می‌توان توسعه را پیش برد هنگامی که
 سرباز-آموزشیار جوان کشور جانش چنین در کف جاده از دست می‌رود؟ برپایی سازمان‌ها و انتصاب یا انتخاب مدیران برای پیشبرد سامان‌یافته کارها ست وگرنه به‌ چه کار آیند این‌همه آمدن و رفتن‌ها. از خود و از دولتمردان باید پرسید چگونه این مدیران و کارکنان و سرپرستان در جاهای گوناگون برگزیده شده‌اند که امنیت و ایمنی حتی اصل دست‌چندم کارشان هم نیست و روزی مدرسه روز دیگری جاده، روزگاری خاک و روزی آب چنین به خون کشیده می‌شود.
سوگواریم، تلخ‌تر از همیشه، چشم‌مان به خون نشسته دردناک‌تر از همیشه ولی اگر مسئله را به تقدیر بکاهیم، جفاکارتر از همیشه خواهیم بود. ما هر‌یک باید مدعی نابسامانی‌ها، سرسری‌گرفتن‌ها، کژکاری‌هایی باشیم که در هر بخش ریز و درشت در جریان هستند.
کاش هر‌که قرار است مأموریت فرستاده شود، سوار بر مرکبی شود و پی کاری برود، پیش از همه حق خود برای حفاظت از زندگی خویش را پاس بدار‌د و نگذارد موتور خودرو/ سازمان یا دومینوی مرگ‌آور ناایمن روشن شود. ما هرگز دیگر چهره پرشور این جوانان به‌‌خون‌خفته، این دختران عاشق ایران و پسران پرامید میهن را نخواهیم دید. زمان به عقب برنمی‌گردد ولی باید و می‌توان برای توقف این رویه‌های مرگ‌آفرین ترمز کشید.
شرق

 

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: