الهام فخاری
به بهانه سررسید و یادنوشت جنگها از جهانی تا منطقهای
این تابستان صدودومین سالگرد نخستین جنگ جهانی بود. خونبارترین و ویرانگرترین جنگی که آدمی تا آن هنگام به چشم خود دیده بود. این نبرد دهشتناک که در گفتار اروپاییان به جنگ بزرگ یا جنگ خندقها مشهور است، در ماه آگوست سال 1914 آغاز و در جولای سال 1918 پایان یافت. جنگ جهانگیر اول هم مانند هر پدیده دیگری در سپهر زندگی آدمی دارای زمینهها و بافتارهای گوناگون و همچنین پیامدهای بسیاری بوده است. هر رخدادی را باید در بستر تاریخی ویژه خود و در پیوند با زمانهاش ارزیابی کرد. جنگ اول جهانی از نظر گستردگی و فراگیری، آفریننده یا روانساز بسیاری از دگرگونیهایی بود که در قرن بیستم پدید آمد. با پیشرفتهای شگرف در زمینه صنعت، فناوری و نظامیگری تا دگرگونیهای پیچیدهای در بافت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حقوقی کشورهای دنیا، کموبیش سراسر سده پیشین را دستخوش دگرگونی کرد. اگر از دریچه واکاوی زمینهها و پدیدارآورندهها به این جنگ بپردازیم، میتوان انگارههای ذهنی، باورها، روانشناسی سیاسی، پیشبینیها و شیوه ارزیابی رهبران آن دوران را در پیوند با چگونگی سیاست خارجی و پیگیری آرمانهایشان دریافت. این زاویه دید که خود به پدیدآمدن و پاگرفتن علم روابط بینالملل و سیاست خارجی در جهان انجامید، دانشپژوهی در زمینه مفهومها، نگرهها و فرایندهای تصمیمسازی و چرایی گرفتارشدن رهبران سیاسی و نظامی در دام گیر و گرههای سنجشی و خطا در سیاستگذاری را فراهم میآورد. آنچه در این نوشتار بررسی میکنیم، دو دگرگونی برجسته اجتماعی- فرهنگی و حقوقی است که جنگ جهانی اول اثر بیمانندی در پدیدآمدن آنها داشت.
جنبشهای اجتماعی و توجه به حقوق زنان
گستردگی و جهانگیری جنگ میلیونها مرد جوان را به جبهههای نبرد گسیل کرد. بیشتر این مردان از نیروهای فعال جامعه به شمار میآمدند که پیش از جنگ در بخش صنعت، کشاورزی و خدمات کار میکردند. با برونرفت و جابهجایی این نیروی کار و همزمانی با افزایش نیاز ماشین جنگی کشورها به فراوردههای صنعتی، پشتیبانی ابزار زیرساختی و نگهداشتن آن، بایستگی بهکارگیری زنان در زمینههای یادشده، صنعت و خدمات و کشاورزی بیشتر شد. این رخداد به حضور اثرگذار و نوین زنان در جامعه و بر دوش گرفتن نقشهایی از سوی آنان شد که تا پیش از این مردانه فرض میشد. انجام این نقش به دگرگونی آرام فرهنگ عمومی و دگرگونی دیدگاه و رویکردها به تابوهای پیشین درباره زنان منجر شد. زنان توانسته بودند با سختیهای فراوان دوران جنگ هم به اداره اقتصاد کشورهایشان یاری برسانند و هم در نبود همسران خود، خانواده را راهبری کنند که اثر چشمگیر و بسزایی در بهبود خودباوری و آگاهی آنان به حقوق و بایستههاي (تکلیفها) خود مانند شهروندانی برابر داشت. در پی این خودآگاهی تاریخی پدیدآمدن جنبشهای اجتماعی در دهههای 20 و 30 میلادی در اروپای غربی رخ دادند که هم به دگرگونیهایی به سود حقوق زنان انجامید و هم زمینهساز دگرگونیهایی ژرف در رهیافتهای ادبی، سبکهای هنری و باورها و مرامهای اجتماعی و سیاسی شد. نباید فراموش کرد که فروپاشی امپراتوریهای دیرپای اروپایی در پی جنگ سبب گسترش اندیشه مردمسالاری و پدیدارشدن نظامهای سیاسی بر پایه آن شد که خود افزایش دامنه دگرگونیهای اجتماعی را شتابان کرد.
توجه به حقوق بینالملل و نهادهای جهانی
شمار هولناک کشتار انسانها و نابودی گسترده زیرساختهای اقتصادی و صنعتی کشورهای جهان، به پرورش بیشتر این اندیشه انجامید که جنگ را باید به شکل یک استثنا و نه یک اصل در روابط بینالملل در نظر گرفت و با گسترش حقوق و نهادهای جهانی زمینه را برای برپایی گفتوگو و همکاری در جهان فراهم آورد. اصلهای 14گانه ویلسون، رئیسجمهوری آمریکا را در کنفرانس صلح ورسای میتوان اوج این روند به شمار آورد. آنجا که پیشنهاد شکلگیری سازمانی جهانی با همه ملتهای جهان به نام جامعه ملل پذیرفته شد. توجه به حقوق بینالملل، قاعدههای بایسته بینالملل و ایجاد میثاقنامهها و کنوانسیونهای گوناگون برای نظمبخشیدن و ساختارمندکردن پیوندهای میان ملتها از دیگر پیامدهای جنگ اول جهانی است. به سخن دیگر قدرتهای بزرگ به این نتیجه رسیدند، هنگامی که نمیتوان رقابت میان ملتها را کامل از میان برد، دستکم باید آن را در چارچوب حقوق و نهادهای بینالمللی قانونمند کرد و خطر درگیری و جنگ را کاهش داد. هرچند جنگ و مرگ و ویرانی برآمده از آن همواره گزنده و دردناک است و یاد و خاطرهاش همواره تلخی و هراس به همراه دارد؛ ولی چنانکه هر رویدادی در صنعت هوانوردی به پیشگیری از بیشمار رخداد دیگر و پاسداری از جان هزاران آدمی میانجامد یا هر بیماری نوپدید با گشودهشدن افقهای نوینی در دانش پزشکی همراه است، جنگ هم با پیامدهای ناخواستهای که به همراه میآورد، میتواند زمینه بسیاری از دگرگونیهای سازنده و ماندگار را در تاریخ فراهم کند. بهراستی بهتر است تا با پرهیز از شناورشدن در اندیشههای خیالپردازانه و ایدئالگرایانه، جنگ را هم یک پدیده ناگزیر برآمده از ویژگیهای آدمیان بدانیم و همزمان با تلاشی خستگیناپذیر برای کاهش شمار و مهار گستردگی آن، بکوشیم که از تهدید جنگ هم فرصتهایی برای پیشبرد بالندگی سازنده اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پدید آوریم. پیامد جنگها تنها ویرانهها و زخمها نیست؛ بلکه میتواند به استواری نسلی باورمند به زندگی و آموزههای پایدار بینجامد.
الهام فخاری-عضو شورای شهر تهران